جدول جو
جدول جو

معنی پوشیده گذاشتن - جستجوی لغت در جدول جو

پوشیده گذاشتن
(وُ)
نهان داشتن. مخفی گذاردن
لغت نامه دهخدا
پوشیده گذاشتن
مخفی گذاردن پنهان داشتن
تصویری از پوشیده گذاشتن
تصویر پوشیده گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پوشیده داشتن
تصویر پوشیده داشتن
پنهان داشتن، پنهان کردن، نهفتن
فرهنگ فارسی عمید
(وَ کَ)
ملبس کردن. مقابل برهنه داشتن، نهفتن. پنهان داشتن. پنهان کردن. نهان کردن. مخفی داشتن. رمس. اخفاء:
بیاسای اکنون تو پوشیده دار
بدان تا نداند کس از روزگار.
فردوسی.
از آن کودکان نیز بسیارگفت
همیداشت پوشیده اندر نهفت.
فردوسی.
گفت... باز گرد و این حدیث پوشیده دار. (تاریخ بیهقی).
بوالعجب واقعه ای باشد و مشکل کاری
که نه پوشیده توان داشت، نه گفتن یارند.
سعدی.
چو پوشیده میدارم اخلاق دون
کند هستیم زیر و عجبم زبون.
سعدی.
درد دل پوشیده داری تا جگر پر خون شود
به که بادشمن نمائی حال زار خویش را.
سعدی.
لطّ عنه الخبر لطاً، پوشیده داشت خبر را. (منتهی الارب).
آنکه عیب تو گفت یار تو اوست
و آنکه پوشیده داشت مار تو اوست.
اوحدی
لغت نامه دهخدا
ملبس داشتنمقابل برهنه داشتن، نهفتن پنهان داشتن پنهان کردن مخفی کردن
فرهنگ لغت هوشیار